روایت قهرمانی که معلولیتش را معجزه الهی می داند/ امام رضا(ع) برای نسرین چه کرد؟
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۹۳۳۷
گروه زندگی- نفیسه خانلری: روایت زندگی بعضی آدم ها آنقدر پیچیده و حکمت آمیز است که با تلنگری به ما یادآوری میکند هیچ چیز در این دنیا اتفاقی نیست و تک تک رخدادهای زندگی مان آنچنان دقیق مهندسی شده اند که هرکدام نقشی اساسی در تعیین سرنوشت مان دارند و عملا سرچشمه ای از حکمت الهی هستند؛ هرچند که شاید خیلی از ما انسان ها هیچگاه سر از این حکمت ها درنیاوریم و نتوانیم مسیر درست زندگی را پیدا کنیم اما با این حال هستند آدم هایی که نشانهها را به خوبی درمی یابند و با ایمان به مصلحت خداوند، می توانند در مسیر درست قدم گذارند؛ درست مثل نسرین شاهی قهرمان تیراندازی کشورمان و مفتخر به کسب مدال های جهانی که امروز به بهانه روز معلولین میخواهیم روایت زندگی اش را برایتان بازگو کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سلام به معلولیت در آستانه 20 سالگی
همه چیز از یک حادثه در سال 1391 شروع شد. آن موقع نسرین فقط 19 سال داشت که یک تصادف تلخ، زندگیش را زیر و رو کرد و دختری که تا آن زمان همچون انسان های عادی روی زمین قدم میگذاشت، دچار ضایعه نخاعی شد تا برای همیشه نعمت راه رفتن را از دست بدهد اما این اتفاق به رغم تمام تلخی هایش، برای نسرین به معنای پایان نبود و قهرمان قصه ما، خیلی زودتر از آنچه تصور می شد، خودش را پیدا کرد و به زندگی جدیدش سلام گفت. او با گذری به 10 سال قبل می گوید:«حادثه تلخی بود، ما در این حادثه خواهر 8 ساله ام را هم از دست دادیم که این اتفاق به اضافه قطع نخاع شدن من، همه اعضای خانواده به خصوص برادرم که راننده ماشین بود را حسابی افسرده وغمگین کرده بود. می دانستم دیگر نمی توانم راه بروم و برای همیشه باید روی ویلچر بنشینم اما با این حال سعی می کردم، خودم را نبازم و حداقل خانواده ام که عزادار خواهرم بودند، کمتر غصه مرا بخورند و برادرم احساس گناه نداشته باشد، زیرا هیچ وقت برادرم را مقصر این اتفاق نمی دانستم و معتقد بودم که تقدیرمان این چنین بوده و حتما حکمتی در کار است.»
نسرین ادامه میدهد:« شاید باورتان نشود اما من در آن شرایط فقط سعی میکردم روحیه ام را حفظ کنم، بخندم و به آنچه خداوند برایم رقم زده، راضی باشم. راست میگویند که وقتی خداوند چیزی را برای آدم رقم میزند، حتما صبرش را هم میدهد؛ این موضوع در مورد من کاملا صادق بود و خداوند آنچنان صبری به من داد که کنار آمدن با معلولیت نه چندسال بلکه فقط چندماه برایم زمان برد.»
معلولیت معجزه زندگیم بود!
قطعا ورود به یک دنیای جدید و اخت گرفتن با معلولیتی به نام قطع نخاع، کار آسانی نیست اما نسرین رمز خاصی برای ورود به این دنیای جدید داشت. دختری با ایمان و معتقد به حکمت های الهی که در تمام لحظات زندگی اش، نوازش های عاشقانه پروردگارش را حس میکرد و باور داشت که خداوند درهای دیگری را به رویش باز میکند. او هیچ وقت همه چیز را سیاه ندید و با توکل به خدایی که رحمتش را از بندگانش دریغ نمیکند، خیلی زود به زندگی بازگشت. شاید عجیب باشد اما نسرین، توصیف خاصی از معلولیتش دارد و طوری با شجاعت از آن اتفاق تلخ حرف می زند که آدم به داشتههای خود شک میکند. نسرین میگوید:«آن اتفاق و معلولیت، معجزه زندگیم بود و بعد از آن، یک نسرین جدید متولد شد که میتوانست زندگی را جور دیگری ببیند. گرچه بعد از آن تصادف، هم به لحاظ روحی و هم به لحاظ جسمی، روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم اما با توکل به خدا و صبری که خودش به من داد، دوام آوردم و برای زندگی جنگیدم. البته در این راه هیچ وقت تنها نبودم و علاوه بر یاری خداوند، به شدت تحت حمایت خانواده قرار داشتم که به لطف خدا توانستم راهم را پیدا کرده و با ورود به رشته تیراندازی، در مسیر قهرمانی قرار گیرم.»
وقتی درحرم دخیل بستم...
ورود نسرین شاهی به دنیای قهرمانی هم حکایت خاص خود را دارد. او دختری مشهدی تبار است و همانجا زندگی می کند که به همین سبب نیز سعادتی چون هم جواری با علی بن موسی الرضا(ع) و توسل به این امام رئوف، نصیبش شده و ارادت خاصی به آقا دارد. او حتی ورودش به دنیای قهرمانی را عنایتی از جانب امام رضا(ع) می داند و این عنایت را به زیبایی هرچه تمام تر وصف میکند. اعتقاد نسرین به مقدرات الهی و عنایات امام رضا(ع)، آنقدر زلال و صادقانه است که آدم دلش میخواهد ساعتها پای صحبت او بنشیند و از نگاه مثبت او به زندگی و تسلیم محض در برابر خواست الهی، درس زندگی بگیرد. «چندین سال پیش در حرم امام رضا(ع) برای شفا دخیل بسته بودم که شب سوم با خانمی از اعضای انجمن ضایعه نخاعی آشنا شدم و به لطف همین آشنایی، مسیر زندگیم کاملا تغییر کرد. من معتقدم که همان شب شفای خودم را از امام رضا(ع) گرفتم و همه چیز را مدیون ایشان هستم، زیرا همیشه شفا به معنای سلامتی نیست و گاهی می تواند به شکل دیگری، آدم را نجات دهد. به واقع، آشنایی من با آن خانم آن هم در حرم امام رضا(ع) و در شرایطی که دخیل بسته بودم، یک عنایت و یک نشانه بود تا خداوند پیامش را به من برساند و آن خانم وسیله ای شود برای حرکت روبه جلوی من.» او اضافه میکند:«از زمانی که با دوستان قطع نخاعی آشنا و وارد جمع آن ها شدم، دیدم همه آن ها به نوعی در فضاهای اجتماعی فعالیت دارند و من هم مثل آن ها می توانم علاقه مندی هایم را به شکل هدفمند دنبال کنم و برای خودم محدودیتی قائل نشوم که ورودم به رشته تیراندازی نیز حاصل همین نگاه بود.»
از ایمان به مقدرات الهی تا قهرمانی جهان
نسرین شاهی گرچه روزهای سختی را سپری کرده و کاملا جسورانه برای زیستن در دنیای معلولیت جنگیده اما حالا قهرمان تیراندازی دنیاست و مدال های جهانی را در دستانش دارد. مدال هایی که قطعا پاداشی است بر ایمان و صبوری این دختر پرتلاش. او شهریورماه امسال برای نخستین بار راهی جام جهانی در کره جنوبی شد و آنچنان مقتدرانه ظاهر شد که مدال طلای تپانچه 10 متر بادی را از آن خود کرد.« برای نخستین بار حضور در این مسابقات را تجربه می کردم و اصلا انتظار نداشتم که در جمع قهرمانان جهان قرار گیرم اما به لطف خدا افتخار قهرمانی نصیبم شد.» مدال طلا در جام جهانی کره، آغازی بود برای درخشش نسرین شاهی در میادین بزرگتر، بطوریکه او اواخر آبان ماه نیز یکبار دیگر در میدانی جهانی خوش درخشید و این بار در مسابقات قهرمانی جهان العین امارات، هم موفق به کسب مدال نقره شد و هم سهمیه پارالمپیک را از آن خود کرد تا بعد از تیم ملی والیبال نشسته، دومین کسی باشد که سهمیه پاراالمپیک 2024 پاریس را برای ایران به ارمغان می آورد.
مدال های خوشرنگ نسرین در میادین جهانی گرچه حسابی چشم همه را نوازش می دهد اما آنچه از او قهرمانی همه چیز تمام می سازد، اعتقاد به باورهای مذهبی و درخشش در میادین بین المللی با چهره بانویی مسلمان است. او می گوید:« گرچه بعد از معلولیت دیگر نتوانستم از پوشش چادر استفاده کنم اما حجاب همیشه برایم در اولویت بوده و سعی کرده ام که این پوشش در شأن خود، خانواده و جامعه ام باشد، بنابراین چه اینجا باشم و در چه در کشوری دیگر، هیچ گاه شأن خودم را زیرسوال نخواهم برد.»
معلولیت به معنای خانه نشینی نیست!
معلولیت به معنای خانه نشینی نیست! این را دختری میگوید که نه بطور مادرزادی بلکه در حساس ترین دوران زندگیش، دچار معلولیت شده و اگر قرار بر خانه نشینی بوده احتمالا او بیشتر از هرکس استحقاقش را داشته اما نسرین، مقتدرانه ایستاده و طوری با زندگی کنار آمده که حالا از او به عنوان قهرمان دنیا یاد می کنند. نسرین میگوید:« گرچه معلولیت، مشکل کوچکی نیست اما نباید معلولیت را به عنوان بدترین اتفاق زندگی مان ببینیم و قید همه چیز را بزنیم. شاید معلولیت برای خیلیها همچون خود من، بهترین اتفاق زندگی و فرصتی برای رشد باشد، پس از همه دوستانی که دچار معلولیت هستند، صمیمانه میخواهم به جمع مردم بیایند و با توانمندی هایی که دارند، خودشان را در جامعه نشان دهند. واقعا حیف است که به بهانه معلولیت بخواهیم در خانه بنشینیم و فرصت زندگی را از خودمان بگیریم.»
او ادامه میدهد:«معلولان وقتی وارد جامعه شده و با افرادی امثال خود و حتی بدتر از خود مواجه می شوند، نگاهشان به زندگی تغییر کرده و می توانند زندگی بهتری داشته باشند. به خصوص الان که نگاه مردم به معلولین بسیار تغییر کرده و فضا برای حضور در جامعه و فعالیت های اجتماعی تاحد زیادی مهیاست.»
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: قهرمانی معلولیت نسرین شاهی امام رضا ع همه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۹۳۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | سادهزیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم
همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: از دکتر سوسن مرندی، میخواهیم تا برایمان از ویژگی های پدرش بگوید و او با خنده و به شوخی میگوید: « پدرم بسیار آدم منظمی است و نظم پدرم یکی از زجرهای دوران کودکی و نوجوانی ما بود!» در گفتوگو با دکتر سیده سوسن مرندی با سبک زندگی وزیر بهداشت دهه ۶۰ بیشتر آشنا میشویم.
اگر موافقید گفتوگو را از مهمترین ویژگی پدرتان شروع کنیم. برایمان بفرمایید دکتر مرندی، با سیمای جدیای که ما اغلب ایشان را در تلویزیون دیدهایم چه ویژگی شاخصی در میان اعضای خانوادهاش دارد؟
ایشان بهعنوان پدر، ویژگیهای بسیار زیادی دارند، اما از نظر من ۲ویژگی بسیار شاخص دارند. پدرم فوقالعاده آدم منظمی هستند. بهیاد ندارم دیر سر قرار رسیده باشند. همیشه به موقع و بلکه قبل از ساعت مقرر حاضر میشوند. من متأسفانه با وجود تلاش زیاد نتوانستم هیچ وقت مثل پدر باشم. همیشه از ما انتظار دارند که برای وقت دیگران ارزش قائل باشیم و میگویند حتی اگر مدیر یک بخش هم بودید، نخستین نفری باشید که در محل کار حاضر میشوید و آخرین نفر هم باشید که محل کار را ترک میکنید تا بقیه افراد هم متوجه شوند که کار جدی است.
و دومین ویژگی شاخص پدرتان چیست؟
پدر بسیار اهل مشورت کردن با خانواده هستند. هم پدر و هم مادر همیشه در تصمیمهای بزرگ مربوط به خانواده، ما بچهها را دخیل میکردند و همین که بهنظر ما بها میدادند، باعث میشد احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم. یادم هست زمان جنگ وقتی برای نخستین بار ۲تور مسافرتی خارج از کشور (هند و سوریه) ثبتنام میکردند، برخی بستگان ما به هندوستان سفر کرده بودند و از جاهای دیدنی هند خیلی تعریف میکردند.
ما دوست داشتیم هند را ببینیم. پدر و مادرم با ما صحبت کردند و گفتند که هندوستان جاهای بسیار دیدنی دارد اما رفتن به سوریه هم سیاحت و هم زیارت است. اگر بخواهید میتوانیم هر دو سفر را برویم، اما رفتن به سفر صرفا تفریحی آن هم در این شرایطی که کشور درگیر جنگ است، شاید اسراف باشد.
پدرم پیشنهاد دادند که میتوانیم یک سفر را برویم و پول سفر دیگر را به جبهه اهدا کنیم و از من و خواهر و برادرم خواستند با هم مشورت کنیم و نتیجه را به ایشان بگوییم و تأکید کردند که در نهایت هر کجا شما انتخاب کنید میرویم. با این توضیحات ما فهمیدیم که انتخاب با ماست و باید بهترین گزینه را انتخاب کنیم. دوران جنگ بود و احساس کردیم بهتر است گزینه سفر تفریحی را کنار بگذاریم. در نهایت سفر زیارتی را انتخاب کردیم و نتیجه مشورتمان را به پدر و مادر اطلاع دادیم.
زمانی که پدر و مادرتان تصمیم گرفتند به ایران برگردند، با شما و خواهر و برادرتان هم مشورت کردند؟
بله. شرایط زندگی و تحصیل در آمریکا از هر نظر برای ما مهیا بود. همان جا به مدرسه میرفتیم و آنجا دوستانی داشتیم. جدا شدن از همه اینها برای ما سخت بود ضمن اینکه فارسی هم نمیتوانستیم صحبت کنیم. پدر و مادرم از دلایل رفتن به ایران برای ما گفتند و شرایط آن روزهای ایران را برای ما ترسیم کردند. بنابراین همه ما در یک تصمیم جمعی مشارکت کردیم و نظرمان برگشتن به ایران شد.
بعد از برگشتن به ایران همان امکانات را داشتید؟
پدرم پزشک حاذقی هستند و تخصص دارند و در آمریکا حتی نسبت به بیشتر آمریکاییها وضع مالی خوبی داشتیم. پدر و مادرم گفتند با رفتن به ایران ممکن است یک سری امکانات را از دست بدهید. گفتند که ما قول میدهیم تا جایی که امکان داشته باشد شرایط مشابهی را برای شما فراهم کنیم و گفتند نقشه خانه را با خودمان به ایران میبریم که مشابه آن را بسازیم. اما وقتی بعد از انقلاب به ایران آمدیم، شرایط کشور نابسامان بود و بعد هم جنگ شروع شد.
مشخص بود که داشتن زندگی مرفه شبیه به آنچه در آمریکا داشتیم یا حتی در سطوح پایینتر هم مطلوب نبود. پدر و مادرم درباره وضعیت کشور و شرایط مردم با ما صحبت کردند و گفتند اگر راضی هستید ما فعلا در خانهای ساده زندگی کنیم. یک سال اول را خانه پدر و مادربزرگ زندگی کردیم. بعد از آن تا سالها در خانهای بسیار معمولی در مرکز شهر زندگی کردیم. من در مدرسه بینالمللی درس میخواندم و یادم هست که یکی از بچهها مرا مسخره میکرد و میگفت اینها حتی مبل هم ندارند.
مادرتان با این نوع سادهزیستی چگونه کنار آمده بودند؟
مادرم و پدرم، هر دو مشوق ما در سادهزیستی بودند و برای آنها مهم بود که ما مثل مردم معمولی زندگی کنیم. وقتی پدرم دارای مسئولیت شدند، تأکید بیشتری بر سادهزیستی داشتند. عروسی من در منزل برگزار شد. لباس عروسیام را خالهام دوخت. حتی آرایشگاه هم نرفتم. مراسم عقد و ازدواجم خیلی ساده برگزار شد. با وجود اینکه پدرم وزیر بودند اما فقط بستگان و چند نفر از دوستان نزدیکمان را دعوت کردیم. وقتی من بچهدار شدم، خب نخستین نوه پدرم بود. مادرم گفتند اگر بخواهی به بیمارستان خصوصی بروی من کمکت میکنم، اما بیشتر مردم پول بیمارستان خصوصی رفتن را ندارند. من برای زایمان به بیمارستان دولتی رفتم.
دورانی که آقای دکتر مرندی وزیر یا نماینده مجلس بودند، حتما کمتر در منزل حضور داشتند. برای ما از نقش مادرتان در آن دوران بگویید.
اوایل که به ایران آمده بودیم مادر در مدرسهای بینالمللی ناظم بودند. من و خواهر و برادرم نمیتوانستیم فارسی صحبت کنیم و مادر هر شب به من، خواهرم و برادرم زبان فارسی آموزش میدادند. هر شب یکی یکی و نوبتی با ما کار میکردند. هیچ وقت بهدنبال پیشرفت و کسب موقعیت اجتماعی برای خودشان نبودند و همیشه وقت خود را در اختیار پیشرفت تحصیلی ما قرار میدادند.
زمانی هم که بزرگ شده بودیم به ما و بهخصوص در نگهداری از بچههایمان کمک میکردند. مادر در همه زمینهها از تحصیل گرفته تا تربیت بچهها تکیهگاه ما بودند. حتی وقتی مدرس دانشگاه بودم و قرار بود نرمافزار SPSS را برای نخستینبار به دانشجویانم درس بدهم، برای تمرین تدریس و رفع اشکالاتی که داشتم از مادرم کمک گرفتم. من کمی از تدریس آن درس نگران بودم و چون ایشان به زبان انگلیسی تسلط خوبی دارند و همرشته بودیم، با حوصله به من میگفتند بیا اول نرمافزار به من درس بده! از این طریق اشکالاتی که داشتم برطرف و تسلط من به تدریس بیشتر میشد.
شما با داشتن ۲ فرزند تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکتری ادامه دادید. چگونه میتوانستید همزمان به درس و خانواده و بچهداری رسیدگی کنید؟
خانواده من همیشه خیلی پشتیبان و حامی بودند. همه جوره به من کمک میکردند و دست من را باز گذاشتند که به هدفی که میخواهم برسم. قبل از ازدواج پدر و مادرم و خواهر و برادرم و بعد از ازدواج همسرم، بچهها و خانواده همسرم با من همراهی کردند. برای من هم همیشه خانواده در اولویت بوده و هست و سعی کردهام خانواده را قربانی اولویتهای خودم نکنم. آخر هفته و تعطیلات را مختص خانواده میدانم و خیلی از دوستان من میدانند معمولا پاسخگوی تلفن نیستم. من و همسرم دوتا فرزند داریم که الان هر دو ازدواج کردهاند. تشکیل خانواده داده و بچه دارند. کارشناسی ارشد و دکتری را با داشتن دو فرزند خواندم. خانوادهام در بچهداری کمک من بودند چون برای من مهم بود بچهها را پیش هر کسی نگذارم.
روابط خوب میان زن و شوهر چه تأثیری در تحکیم بنیاد خانواده دارد؟
بسیار تأثیرگذار است. البته علاوه بر اظهار محبت، رعایت حقوق دو طرف هم نقش زیادی در تحکیم خانواده دارد. متأسفانه اینطور مطرح میشود که در اسلام حقوق زن نادیده گرفته شده است درحالیکه اینطور نیست. برای مثال شوهر وظیفه دارد مخارج همسر و فرزندان را تامین کند. حتی توصیه شده که شأن همسرش را حفظ کند طوری که نسبت به زندگی در خانه پدری احساس کمبود نکند. بنابراین هر پولی که مرد دربیاورد فقط متعلق بهخودش نیست بلکه متعلق به کل خانواده است درحالیکه درآمد زن برای خودش است و همسرش اجازه ندارد در آن دخل و تصرفی بکند.
البته خانمها بهخصوص در ایران از خانواده چیزی دریغ نمیکنند ولی به هر حال اسلام این حق را برای زن قائل شده است. اینکه آیا من مسلمان اینها را رعایت کنم یا خیر، بحث دیگری است. وقتی هر دو طرف حقوق همدیگر را مدنظر بگیرند، طبیعتا اگر مشکلی پیش بیاید، هر دو از جان و دل برای هم از خودگذشتگی میکنند و در خیلی مواقع با اشتیاق حتی از حقوق خودشان میگذرند. طبیعتا این ازخودگذشتگی، محبت میان اعضای خانواده را افزایش میدهد و به خانواده تحکیم میبخشد.
در اسلام از زوایای مختلف به مسائل خانوادگی پرداخته شده است. اشکالی که وجود دارد در ارائه آموزشهاست که متأسفانه آنگونه که باید این آموزههای دین اسلام در مسائل خانوادگی به نسل جوان ارائه نشده است.
دکتر سوسن مرندی: سمت چپ پشت سر دکتر مرندی نگویید ایران زمان شاه بهتر بود!دکتر سیدهسوسن مرندی، روایت متفاوتی از زندگی در ایران و آمریکا دارد. او میگوید: «زمانی که از آمریکا به ایران آمدیم ۱۰سال داشتم و کاملا تفاوت میان ایران با آمریکا را احساس میکردم. با توجه به زندگی مرفهی که آنجا داشتیم و وضعیتی که ایران در آن زمان داشت، خیلی تفاوت این دو کشور برای من محسوس بود. افرادی که آن زمان یا کشورهای دیگر را ندیدهاند، از سر ناآگاهی میگویند وضعیت زمان شاه چقدر خوب بود و چقدر شرایط ایران بهتر بود! در حالی که آن زمان که ما به ایران آمدیم، ایران سطح پایینی از نظر بهداشت، تحصیلات، تولید و... داشت. من بهعنوان عضو هیأت علمی دانشگاه برای شرکت در کنفرانس به کشورهای بسیاری سفر کردهام. بیش از ۲۰کشور را دیدهام و به ۵قاره سفر کردهام. حقیقتا میتوانم بگویم ایران با وجود شرایط انقلاب، جنگ و تحریم از بسیاری جهات بر کشورهای دیگر برتری دارد. مطمئنا وضعیت ایدهآل نیست، اما به جرأت میتوانم بگویم که پیشرفتی که در ایران در ابعاد مختلف علمی و دانشگاهی، تحصیلات و حتی اقتصاد اتفاق افتاده از بسیاری جهات محسوستر از زمان قبل انقلاب است و نسبت به کشورهای دیگر شرایط خیلی مطلوبتری دارد. هر کدام از ما میتوانیم منشأ تأثیر باشیم و تحولات بزرگی بهوجود بیاوریم. انشاءالله دست بهدست هم بدهیم و بدون یأس و ناامید شدن برای آبادانی و پیشرفت کشورمان تلاش کنیم.»
دکتر سیده سوسن مرندی در یک نگاهدکتر سیده سوسن مرندی، استاد تمام آموزش زبان انگلیسی و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا(س) است و در رشته آموزش زبان به کمک فناوری فعالیت میکند.
او چندین سال پیش برای نخستین بار این تخصص را بهعنوان یکی از دروس اختیاری در مقاطع دکتری و سپس کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان در دانشگاه الزهرا(س) گنجاند. بعد از چند سال موفق شد با پیگیری در وزارت علوم و همکاری کارگروه زبانهای خارجی، درس اختیاری آموزش زبان به کمک فناوری را به سرفصل وزارت علوم در مقاطع تحصیلات تکمیلی آموزش زبان انگلیسی و سایر زبانها اضافه کند. او همچنین در سال۱۳۹۸ موفق شد رشته گرایش جدید آموزش زبان به کمک فناوری را برای نخستین بار در ایران و منطقه در مقطع کارشناسی ارشد راهاندازی کند.
آموزش زبان انگلیسی به کمک فناوری ابتدا برای نخستین بار در دانشگاه الزهرا(س) و در حد یک درس اختیاری در مقطع دکتری ارائه و بعد به مقطع ارشد اضافه شد. حمایت وزارت علوم و استقبال دانشجویان از این درس موجب شد تا در سایر دانشگاهها بهعنوان درس اختیاری در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری اضافه شود و بعد از چند سال بهتدریج در سایر دانشگاهها هم تدریس شد و اکنون چند سال است به شکل رشته گرایش کارشناسی ارشد در دانشگاه الزهرا(س) ارائه میشود.
روایت دختر دکتر مرندی از رابطه حسنه میان پدر و مادرش: پدر جلوی ما دست مادر و روی مادرمان را میبوسداظهار محبت کلامی، میان زن و شوهر یکی از سفارشهای دکتر مرندی به فرزندانش است. دکتر سیده سوسن مرندی درباره این ویژگی پدرش معتقد است کمتر مردی را مانند او دیده است. او میگوید: «پدرم به اظهار محبت بین زن و شوهر اعتقاد دارند و میگویند که این موضوع یکی از معضلات فرهنگی است و باید درصدد رفعش باشیم. بهخاطر ملاحضلات دینی و حجب و حیایی که وجود دارد که خوب هم هست، این امکان وجود ندارد که اظهار محبت بین زن و شوهر را در فیلمها یا در جامعه آموزش یا نمایش بدهیم. خیلی از پدر و مادرها نمیتوانند در حضور فرزندانشان به هم اظهار محبت کنند. اما پدر من اعتقاد دارند که بچهها باید شاهد محبت میان پدر و مادر خود باشند و این در تربیت آنها تأثیر دارد تا یاد بگیرند در آینده با همسران خود رابطه خوبی داشته باشند.»
کمتر مردی را مانند پدرم دیدهامدکتر سوسن مرندی درباره ارتباط مادر و پدرش میگوید: «با وجود اینکه پدرم به همه ما اظهار محبت زبانی میکنند و از نقاط قوت ما جلوی خودمان و پیش دیگران تعریف میکنند، ولی این موضوع درباره مادرم بهطور خاص هست و همیشه طوری درباره ایشان رفتار میکنند که برایمان مشخص است که مادرم نفر اول زندگی شخصی پدر و مهمترین فرد در زندگی اوست. پدر به اظهار محبت کلامی اعتقاد دارند. همیشه به مادرم محبت دارند و بهخصوص جلوی ما به مادر اظهار محبت میکنند. جلوی ما دست مادر و روی ایشان را میبوسند. مقید هستند وقتی از راه میرسند با مادرم روبوسی کنند. وقتی میخواهند از منزل خارج شوند، با مادر روبوسی میکنند. خیلی زیاد قربان صدقه مادرم میروند و میگویند: «من شانس آوردم که تو همسرم شدی!» مادرم اهل خرید نیست و پدر همیشه به ما سفارش مادرم را میکنند. حتی به ما زنگ میزنند که مادرتان برای خودش خرید نمیکند و از ما میخواهند مادر را به خرید ببریم. در مجموع میتوانم بگویم کمتر مردی را دیدهام که اینقدر بدون رودربایستی و شرمندگی به همسرش اظهار محبت کند و این خصوصیت برای من و همه ما الگوی بسیار خوبی است.
فیلم خاطره دکتر مرندی از هدیه صدام را ببینید:
کد خبر 845867 برچسبها مجله زندگینامه چهرههای سیاسی جهان چهرههای مشهور خانواده مجله زندگینامه چهرههای سیاسی ایران